Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار ایلنا از مشهد، بعد از این گزارش تنها آرزویم برگشتن به دنیای کودکی است، چون دیگر سپیدی برف را دوست ندارم و من نیز به مانند بسیاری از دوستانی که به واسطه این گزارش با آنها آشنا شدم از برف و سرمای سرد زمستانی متنفرم.

کارتن خواب جز به خودش آسیبی نمی‌زند چرا که او از هر بوق و چراغ پلیس ترسیده و به زیر پرچین‌های فضای سبز فرار کرده و در تاریکی شب پنهان می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شب‌های سیاه برفی

او هم مثل هر آدم دیگری نیاز به محبت دارد؛ شاید بیشتر از من و شما چرا که جامعه او را طرد کرده و مردم همیشه از او فراری هستند.

در هفته گذشته با آمدن برف و زیبا شدن شهرمان که هنوز آثار برف و یخ زدگی بسیاری از کارتن‌خواب‌ها را در شرایط سختی قرار داد برای جویا شدن حال و روزشان به سراغ‌شان رفتم. فضای سبز وسط بزرگ‌راه‌ها و زیر پل‌هایی که چراغی ندارند یا داخل لوله‌های فاضلاب را بهترین جا برای پنهان شدن می‌دانند.

وقتی نزدیک‌شان شدم ترسیدند اما به آنها اطمینان دادم که قرار نیست به آنها آزاری برسانم. پس مرا در جمع‌شان پذیرفتند و من نیز دور آتش کوچکی که قطعا نمی‌تواند گرما بخش وجودشان باشد نشستم.

این جمع به قولی در هم لولیده بودند و سه مرد و یک زن دایره‌ای را دور آتش تشکیل داده بودند.

جالب بود که خیلی زود با اولین لبخند به من اعتماد کردند و انگار که سالیان است یکدیگر را می‌شناسیم؛ شروع به صحبت کردند.

در این جمع نظرم به مردی قد خمیده با صورتی استخوانی که ساکت‌تر از بقیه بود، جلب شد.از او دلیل سکوتش را پرسیدم و او چشمان سیاهش را به چشمانم گره زد و گفت: دوست داری چه چیزی بشنوی؟ به او گفتم دلم می‌خواهد بیشتر بشناسمت. چرا اینجا هستی؟

پسری که حالا دیگر اسمش را می‌دانم خود را اینگونه معرفی کرد: علی هستم و ۳۵ سال دارم. نمی‌دانم چه در صورت من دید که گفت بله حق با شماست به نظر سن ام خیلی بیشتر میاد و واقعا هم اگر سن آدم‌ها بر حسب غم و غصه‌های‌شان بود الان من ۵۰ سال سن داشتم.

چرا کارتن‌خواب شدی؟

علی همان‌طور که مشغول گرم کردن دست‌هایش است، پاسخ می‌دهد: اولین بار در جمع دوستانه لب به مشروبات الکلی زدم اما همان یکبار شروع مصرف مواد دیگر هم شد، چند باری خانواده‌ام برای ترک من تلاش کردند اما فایده‌ای نداشت تا اینکه چند سال پیش پدرم فوت کرد و خانه را فروختند و پول آن بین خواهر برادرها تقسیم شد و من که هنوز سرم به سنگ زمانه نخورده بود تمام پول را دود کردم رفت.

سقف بالای سرم را دود کردم

او با غم و حسرت آهی کشید و ادامه داد: بعد از آن مدتی را خانه خواهر و برادرهایم زندگی کردم که نگاه همسران آنها تحمل سقف آن خانه را برایم غیر قابل تحمل می‌کرد و به ناچار از آنجا هم خداحافظی کردم و هرگز لحظاتی را که خواهرم برای من در مقابل شوهرش سپر بلا می‌شد و یا لحظاتی را که زن داداشم اجازه نمی‌داد بچه‌هایش را در آغوش بگیرم و همیشه آنها را از من دور می‌کرد را از یادم نمی برم.

علی می‌گوید : اعتیاد غرور و شخصیت و هویت من را از من دزدید و الان من با یک آدم بی هویت فرقی ندارم. بود و نبود  شناسنامه‌ام هیچ اهمیتی ندارد چرا که آن‌هایی که از طریق خون و شناسنامه بهشان وصل می‌شدم همه مرا طرد کرده‌اند.

او با بغض ادامه می‌دهد: اگر مادر داشتم هرگز به این روز نمی نشستم؛ هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که روزی به این روزگار و این وضع بنشینم و علاوه بر خانواده‌ام جامعه نیز مرا طرد کند.

در کنار علی زنی نشسته که موهای براق سیاهش کمی از زیر روسری او بیرون آمده. از او می‌پرسم این شب‌های سرد خود را چگونه می‌گذرانید؟

سعیده می‌گوید: گرم‌خانه‌های زیادی در سطح شهر هستند که بتوان به عنوان خوابگاه و جای گرم و نرم از آن استفاده کرد اما گاهی اینقدر با ما رفتار بدی می‌کنند که انگار تکه‌ای استخوان و یا زباله‌ هستیم؛ پس تحمل این شب‌های سرد از آن نگاه‌های سرد خیلی بهتر است.

او ادامه می‌دهد: بعضی از شب‌ها که سرما کمتر است با قرار گرفتن در کنار هم و انداختن تکه پارچه یا بنری روی خودمان یکدیگر را گرم می‌کنیم و بیشتر برای اینکه از دید پلیس و ماموران شهرداری در امان بمانیم روزها را راه رفته و شب‌ها به پاتوق خود برمی‌گردیم و در زیر پرچین‌ها پنهان می‌شویم.

کسی برای کمک نیامده است؟

حالا مرد حدود ۵۰ ساله این جمع به سخن می آید: دخترم،خیلی‌ها به سراغ ما آمده اما یا از روی انجام وظیفه است که خیلی بد با ما رفتار می‌کنند و یا از روی ترحم غذاهای نیمه خورده خود را به ما تعارف می‌کنند که ما هیچکدام را نمی‌خواهیم نه غذای نیم خور و نه نگاه پر از ترحم آنها را.

او توضیح می‌دهد: البته هستند کسانی که از روی عشق به سراغ ما آمده و به ما کمک می‌کنند و در هفته چند روز غذای گرم می‌آورند.

شاید اگر امیدمان به غذای گرم آنها و قلب مهربان‌شان گرم نبود خیلی زودتر از این‌ها یخ می‌زدیم.

از دور دست صدای اذان به گوش رسید. سجاد ۴۰ ساله به سمت قبله ایستاد و شروع به قامت بستن کرد. بعد از نماز از او پرسیدم چرا به اینجا رسیدی؟ سجاد حرف قشنگی زد و گفت: داستان ما همه شبیه به هم است و دنیای ما باهم گره خورده است.

دوست داری از روزهای تلخ‌مان بشنوی؟

سجاد ادامه می‌دهد: در این شب‌های سرد بسیاری امثال من و علی و سعیده زیر همین پرچین‌ها یخ می‌زنند و اگر مسئولان همت کنند و زود برسند نقص عضو حتمی است، آن وقت دیگر معلول بودن نیز به کارتن‌خوابی اضافه می‌شود.

سجاد در پایان گفت: دیگر دیدن برف و ساخت آدم برفی مرا به وجد نمی‌آورد مگر اینکه در کنار سعیده و امثال او با خوشحالی به ساخت آدم‌برفی مشغول شویم و مطمئن باشیم پس از آن سعیده جایی برای گرم کردن دست‌هایش دارد.

هوا تاریک بود و سرد . دستانم در حال یخ زدن بود و به اجبار از آن جمع پر از محبت جدا شدم. به آسمان و هوای ابری نگاه می کنم و اینبار برخلاف تمام سال‌های زندگیم هرگز دوست نداشتم هیچ کجای دنیا برف بیاید چرا که با بارش برف برای این بی خانمان ها اوضاع از همینی که هست بدتر می شد و آنها بی پناه‌تر از قبل می‌شدند .به امید روزی که بفهمیم هیچ کارتن خوابی خارج از جامعه ما نیست و دست مهربانی به سمت‌شان دراز کنیم چرا که تنها در این صورت است که دیگر کارتن خوابی نخواهیم داشت.

گزارش: عاطفه خوافیان

منبع: ایلنا

کلیدواژه: زمستان عشق کارتن خواب مشهد کارتن خوابی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۵۸۲۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

راه حل مشکل لاستیک/واردات یا توجه به تولید؟

 علی متقیان، مدیر مسئول تایر نیوز در یادداشتی نوشت: مدتی است بازار لاستیک اتومبیل با تلاطم مواجه شده، قیمت ها سر به فلک کشیده، تامین نیاز ضروری حرکت و چرخش اقتصادی و رفاهی مردم رو به نابسامانی گذاشته است. هر روز قیمتی بر این عنصر سیاه مورد نیاز حمل و نقل گذاشته می شود و بازارش را از رنگش، سیاه تر کرده است.

هر چند سیاهی رنگ لاستیک، نشان از سلامت و قدرت و هیبت آن دارد، اما سیاهی بازارش، نشان از بی تدبیری، بی توجهی و ناشی از عدم درک صحیح  دست اندرکاران  امر از این صنعت و بازار آن دارد؛ بازاری که به صورت طبیعی پیش می رفت و مصرف کننده و تولیدکننده توازن برقرار کرده بودند و واردکنندگان رسمی و قاچاق هم در این توازن مصرف و تولید، جای خود را باز کرده و در نهایت، همراهی هر دو، کمبود مختصر را جبران می کرد، ضمن اینکه تامین کنندگان ارز، هوای  کارخانه های لاستیک سازی را برای افزایش تولید داشتند و کارخانه ها هم، هوای بازار و ارز و صادرات را.

کار به روال طبیعی پیش می رفت و نارضایتی در این صنعت، اگر بود، غم ده بود. مشکلی بود که تمامی صنایع و حتی مصرف کنندگان تولید صنعت با آن مواجه بودند و به قول معروف غم ده، شادی بود.

یکی از دلایل برهم خوردن بازار، حذف ارز کارخانه های تایر است و دست اندرکاران، به بهانه کمبود ارز و مشکلات جاری تحریم و هزار دلایل دیگری که برای خودشان شاید موجه می نمود، از پرداخت ارز لازم به تولیدکنندگان لاستیک امتناع کردند و کارخانه ها به دلیل نبود ارز، با مشکل تولید و کم شدن آمار عرضه تایر، مواجه شدند، این کمبود ارز و عدم تخصیص آن یک ماه و دو ماه نبود که کارخانه ها، از جیب بخورند و آنچه دارند مصرف کنند، بلکه بیش از ۶ ماه  به طول انجامید و ارز کارخانه های تایرسازی تامین نشد.

جالب است که به این نکته توجه شود، سهم واردات مواد اولیه در صنعت تایر به حدود سی درصد می رسد و خوشبختانه برای بقیه مواد مورد نیاز  صنعت تایر، خودکفا شده ایم و دلیل اینکه برای بقیه به واردات متکی هستیم، نه این است که متخصصان و صنعتگران حوزه لاستیک سازی، از ساخت آن ناتوان باشند، گویا تهیه آن برای کارخانجات قابل دسترس است، اما خسارتی که این مواد اولیه که از واردات تامین می شود، به محیط زیست می رسد و عواقب ناشی از این خسارت، به حدی است که هر انسانی که توان فکر کردن و رعایت حال عموم مردم و محیط زیست جامعه را دارد، از تولید این بخش از مواد اولیه چشم پوشی کرده و به سمت واردات رفته است تا سلامت جامعه را تضمین کند و حفظ محیط زیست را که به مراتب مقدم تر است، در نظر داشته باشد؛ بنابراین تصمیم بر این شده که از هزینه ارزی که می توان از طریق صادرات هم آن را تامین کرد، استفاده شود.

به هرحال متاسفانه عدم تخصیص ارز، بیش از ۶ ماه، کارخانجات تولید لاستیک را با محدویت تولید مواجه کرد و کمبود تایر در بازار و سوء استفاده محتکران و گران‌فروشان را به دنبال داشته است.

اما به مرور به دلیل سیاستگذاری های ناموزون و نامناسب، بازار ملتهب شد و آماده هرگونه سوء استفاده گردید. وقتی خبرهای کمبود و گرانی و بازار سیاه تایر به گوش دولتمردان رسید، به جای جستجو و بررسی عواملی که این مشکل برای جامعه به بار آورده و هر گونه تلاش برای رفع مشکل پیش آمده، چاره کار را باز شدن دروازه های واردات دیدند و مجوز دادند وارد کنندگان تا می توانند تایر وارد کنند تا بازار به وضع عادی برگردد، وارد کنندگان که مجوز واردات دریافت کردند و بالتبع شروع به واردات.

جالب است بر اساس آمار اعلامی، میزان ارزی که تا کنون در این چند ماه اخیر، صرف خرید تایر از خارج از کشور شده، به میزان ارز مورد نیاز  تاسیس چندین کارخانه تایرسازی جدید و مدرن بود که متاسفانه در این تصمیم های لحظه ای که با آن مواجه هستیم،.

تصمیمی که هم ارز کشور بی‌حساب خارج شد، هم بازار تایر هم چنان ملتهب باقی ماند، هم کارخانجات تایرسازی بامشکلات قبلی خود دست و پنجه نرم می کنند و هم دولت نتوانست با دور زدن کارخانه های تولید تایر، رضایت مصرف کنندگان را بدست آورد، به تعبیر مثال معروف، هم پیاز خوردیم، هم چوب و هم ارزها را پرداخت کردیم.

این مختصر، گوشه چشمی است به دلایل پدید آمدن بازار سیاه لاستیک سیاه.

کاش مسئولان امر، سازمان بازرسی و نهادهای نظارتی در سالی که جهش تولید با حمایت مردم نامگذاری شده است، کمی به سابقه و عوامل و دلایل پیدا شدن بازار سیاه لاستیک می پرداختند و گزارش دقیق و کارشناسانه تهیه می کردند که چطور حمایت مردمی را رها کرده و به واردات پناه برده اند.

در صورتی که گزارش دقیق و مستند تهیه شود، خطاها و مقصران احتمالی را به مردم و به مقامات رسمی کشور گزارش داده، اطلاع دهند، تا در صورت انجام  کوتاهی توسط عوامل مربوط، دست اندرکاران به وجود آمدن وضع موجود را سیاست کنند.

به امید آن روز به یاری خداوند در یادداشت های بعدی به نرخ گذاری دستوری و آثار آن در بازار لاستیک می پردازیم.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: وزیر صمت: حل مشکل تامین لاستیک به زودی چند کشور آفریقایی کالای ایرانی می‌خرند؟ لاستیک تیوبلس چیست؟ مزایا، معایب و هر آنچه باید دانست

دیگر خبرها

  • ضرورت مدیریت مگس میوه در باغات مرکبات و سیاه ریشه
  • آوارگی صدها خانواده براثر سیلاب در غور
  • (ویدئو) بغض محسن هاشمی درباره خواب عجیبی که آیت‌الله هاشمی ۶ ماه قبل از فوت دید
  • عکس| آخرین تصویر از بازیگر پایتخت پیش از فوت /دلیل مرگ
  • راه حل مشکل لاستیک/واردات یا توجه به تولید؟
  • ارتفاعات سبلان برفی می‌شود
  • ثبت زندگی سلاطین کوهستان در ارتفاعات برفی سوادکوه + فیلم
  • اتفاقی که بعد از نوشیدن هر روز چای در بدن می‌افتد
  • (ویدیو) فرآیند فرآوری و بسته بندی «خرچنگ برفی» در کارخانه
  • آخرین تصویر ملوک طلوع‌نژاد پیش از فوت/ عکس